استرس اجرای موسیقی

مدیر سایت
29 شهریور 1400
استرس اجرای موسیقی


 اجرای موسیقی 


چگونه می توان استرس اجرا را از یک پدیده‌ی دست و پا گیر، به یک امتیاز تبدیل کرد؟



   ما معمولا متمایل به این باور هستیم که ”نگران بودن“ بد است. در حقیقت، بیشترین پندهایی که تا به حال شنیده‌ام هدفشان کم کردن استرس بوده‌است. در طول سالیان، من تلاش کرده‌ام تا از احساسات نامطبوع که با استرس اجرا مرتبط است رها شوم. خوردن موز، نوشیدن جوشانده بابونه، تصور مخاطبین در لباس راحتی خودشان، کم خوابیدن،  تمرین بیشتر، مصرف مکمل‌های مختلف و حتی متقاعد کردن خودم به اینکه؛ مهم نیست چگونه اجرا میکنم چیزهایی بودند که امتحان کرده‌ام. قطعا، هیچ کدام از این راه‌ها استرس را از بین نبرد یا کمک چندانی به بهتر اجرا کردن نکرد.


از کار مشترکم با روان‌شناس ورزش، دکتر دان گرینی وقتی از  دانشگاه جولیارد فارغ التحصیل  شدم و در حال گرفتن دکترای روان شناسی اجرا بودم، متوجه شدم که استرس به خودی خود مشکل نیست. مشکل این است که اکثر ما هیچ وقت یاد نگرفته ایم که از آدرنالین به نفع خود استفاده کنیم. با گفتن ”آرام باش“به خودمان و هنرجویانمان، در واقع ما به طور ضمنی با پذیرش این که استرسی که حس میکنیم خوب نیست و از آن میترسیم به هم لطمه میزنیم. به زودی یاد گرفتم که چگونه پذیرای جویباری از آدرنالین باشم، از انرژی آن برای قدرتمند کردن اجراهایم استفاده کنم و  با آزادی، مصمم بودن و اعتماد به نفس بیشتر از آنچه که تا به حال ممکن می پنداشتم اجرا کنم.


سوال بزرگ در حقیقت این است که شما چگونه استرس را از مسئله‌ی دست و پا گیر به یک امتیاز تبدیل می‌کنید؟
قبل از اینکه در این باره صحبت کنیم، ابتدا نیاز داریم درباره اینکه تحت استرس چه اتفاقی در ذهن ما می‌افتد، بعضی واقعیات پایه‌ای را بفهمیم.


مغز چپ در مقابل مغز راست

میتوان این طور فکر کرد که مغز ما از دو ناحیه‌ی ابتدایی - نیم کره راست و نیم کره چپ - تشکیل شده است. پذیرفته‌ایم که این یک ساده‌سازی گزاف از پیچیدگی شدید مغز است که بگوییم نیم کره‌های چپ و راست مغز کاملا از یکدیگر مستقل‌اند، اما مدل مفیدی برای فهم حالت ذهنی مطلوب برای اجرا می‌باشد.

تفکر نیم‌کره چپ مغز مربوط به کلمات، اعداد، منطق، تجزیه و تحلیل، نقادی، قوانین، جزییات، برنامه‌ریزی و قضاوت کردن  می‌باشد. بالعکس، تفکر نیم‌کره سمت راست مربوط به اصوات، تصاویر، الگوها، حرکت یا ورودی‌های حسی، احساسات، تصویر جامع، ارتباطات آزاد و خلاقیت می‌باشد.


بر اساس این اطلاعات، کدام حالت تفکر برای تمرین موثر سودمندترین حالت به نظر میرسد؟ بله، نیم‌کره چپ! حال کدام یک برای اجراهای پویا، الهام گرفته شده و هنرمندانه موثرترین است؟ دقیقا، نیم کره راست! متاسفانه ما اکثر اوقات بر عکس این را انجام می‌دهیم.


در اتاق تمرین، متمایلیم که تا حدی بدون فکر تمرین کنیم، به طور ناخودآگاه فقط قطعات را بارها و بارها تکرار کنیم تا اینکه صدای بهتری دهند. گرچه به محض اینکه پا بر روی صحنه‌ی اجرا می‌گذاریم، ما تمایل داریم که با تجزیه و تحلیل‌گری بیش از حد، نقادی، برنامه‌ریزی مفرط و دیگر مقتضیات تفکر نیم‌کره چپ احاطه شویم که تنها به حواس‌پرتی، توجه به جزییات تکنیکی و ناتوانی در اجرای آزادانه و خودکار می‌انجامد.


آیا با عبارت “فلج شدگی با تجزیه و تحلیل” آشنایی دارید؟ این دقیقا همان اتفاقی است که وقتی می‌دانیم تمام حرکات و صداها از طرف دیگران در حال بررسی است. نقطه‌ی مقابل این حالت فلج شدگی، “جریان” یا “محدوده شناختی” می‌باشد که در این حالت، همه چیز سر جای خودش می‌نشیند و نواختن ما آسان، آزاد و بی‌زحمت است. چگونه از تفکر نیم‌کره چپ به نیم کره راست جهش می‌کنیم و در “محدوده شناختی” قرار بگیریم؟ یک ابزار بسیار موثر تمرکز است.


تمرکز

تمرکز چیزی است که روان شناسان ورزش به عنوان روتین پیش از اجرا از آن یاد می‌کنند. این روتین در دهه ی ۱۹۷۰ توسط یک روان شناس مشهور ورزش با نام دکتر رابرت نیدفر طراحی شد و سپس توسط روان شناس ورزش المپیک، دکتر دان گرین، برای هنرمندان اجراکننده تنظیم شد. تمرکز یک ابزار بسیار موثر برای (آ)  جهت دادن مفید و سودمندانه به عصب ها و (ب) هدایت تمرکز حتی در شرایط سخت می باشد. وقتی به خوبی استفاده شود، خیلی سریع و کارامد است و می توان مطمئن بود که هر اجرایی به خوبی شروع می شود.


هفت قدم وجود دارد که هر کدام به ترتیب برای نزدیک تر شدن به سکوت، تمرکز و تعادل نیم کره راست طراحی شده و شما را از ترس ها، شک ها و خود انتقادیِ نیم کره چپ مغز دور میکند.


قدم ۱: نقطه ی مرکزی خود را برگزینید.

یک نقطه ی ثابت و با فاصله از خودتان را انتخاب کنید، جایی که احساس راحتی می دهد. این نقطه می تواند پایه نت شما، زمین روبروی شما، ردیف پشتی سالن، باشد. اما صرف نظر از موقعیت مکانی آن، باید مطمئن شوید نقطه مرکزی زیر سطح چشم است. نقطه مرکزی کمک می کند، از بین برنده های تمرکز را به حداقل برسانیم و از وسوسه ی درگیر شدن با تفکر نیم کره چپ خودداری کنیم.


قدم ۲: قصد خود را شفاف شکل دهید.

یک قصد شفاف، در اصل اعلام یک هدف به طور خاص است. هنگامی که بر روی صحنه می روید، قصد دارید چه کاری کنید؟ دقیقا قصد دارید چگونه صدا را به مخاطبان برسانید؟ دقیقا میخواهید چه پیامی را به مخاطبان انتقال دهید؟

از زبان جسور اخباری استفاده کنید؛ مثلا “من قرار است اجرایی درخشان، با احساس و با کنتراست دینامیک شفاف داشته باشم” در مقابل “ امیدوارم خوب اجرا کنم”.

از عبارات منفی [انجام ندهم، از دست ندهم،… ] استفاده نکنید. استفاده ار این عبارات صرفا تصویری منفی را در ذهن شما ایجاد میکند و ایجاد کننده ترس ها و شک می باشد. برای مثال، وقتی به خودتان میگویید “ نت های بالا را فالش نزن”، اولین تصویری که در ذهن شما ایجاد می شود چیست؟ فالش زدن نت بالا، درست است؟ حال،‌ چه تصویری در ذهن شما شکل میگیرد وقتی به خود میگویید” نت ها را به بهترین شکل اجرا کن”؟

  یاد بگیرید بر آنچه می خواهید  به خوبی اجرا شود متمرکز باشید، نه بر آنچه که نمی خواهید.


قدم ۳: هوشیارانه نفس بکشید.

یکی از قوی ترین تکنیک ها برای معکوس کردن پاسخ استرس، یاد گرفتن نحوه ی نفس کشیدن از طریق دیافراگم می باشد. در حالت استرس، بدن ما تمایل دارد که سریع، کم عمق و از طریق سینه نفس بکشد. این طریق تنفس ما را در جنگ یا حالت پرواز نگه میدارد. نفس کشیدن از طریق دیافراگم از لحاظ بیومکانیکی، بهینه ترین روش برای تنفس است و مهمتر از آن، برای فعال کردن آنچه سیستم عصبی پاراسمپاتیک  خوانده می شود-که پادزهر بدن برای حالت جنگ و پرواز است- بسیار اساسی است.


قدم ۴: تنش‌های اضافی را بررسی و آزاد کنید.

یکی از مخرب‌ترین تبعات استرس اجرا تنش ماهیچه‌ای می‌باشد. هنگامی که فرآیند فکری ما منفی تر می شود، ماهیچه های ما شروع به منقبض و سفت تر شدن میکنند؛ البته نه تمام ماهیچه ها، بلکه اغلب آن هایی که بیشتر از همه نیاز به کنترل داشتن بر روی آن ها داریم! از بالای سر تا نوک پا را، همان طور که به آرامی و عمیق نفس میکشید بررسی کنید، با توجه کامل به فقط یک گروه ماهیچه ای در آن واحد، تنش(گرفتگی) را با بازدم آزاد کنید.


                                        


اگر نسبت به تنش های ماهیچه ای(گرفتگی) ماهیچه ای حتی در اتاق تمرین آگاهی ظریف تری کسب کنید، و قادر باشید میزان تنش را هنگام نواختن کنترل کنید، شما قادر خواهید بود میزان زیادی از این قابلیت را به هنگام اجرا نیز حفظ کنید و بیشتر احساس می کنید که کنترل را به دست دارید.


قدم ۵: مرکز خود را پیدا کنید.

آیا با مفهوم ورزش های رزمی به اسم چی آشنایی دارید؟ در فلسفه شرقی، چی به عنوان “نیروی حیات” یا انرژی تعریف شده است. یک مکان خاص در بدن ما وجود دارد که انرژی در آن نقطه متجمّج می شود که ضرورتا مرکز ثقل بدن ما است. اگر تا به حال حرکات یک استاد رزمی کار یا حتی یک ورزشکار یا رقصنده ها را مشاهده کرده اید، شما بدون توجه به سایز یا ابعاد فیزیکیشان، متوجه تاثیرگذاری، متانت و تعادل آن ها می شوید. تجربه متمرکز بودن نه تنها آرام کننده و اطمینان بخش است بلکه خود عمل جستجو کردن مرکزتان فعالیت نیم کره چپ مغزتان را از مدار خارج می کند.


قدم ۶: نشانه ی فرآیند های تمرین و اجرای خود را تکرار کنید.

وقتی که استرس داریم متمایلیم  بر چیزهای خیلی جزیی به شدت تمرکز کنیم. ممکن است این کار در اتاق تمرین مطلوب باشد اما می تواند بر روی صحنه فلج کننده باشد. راهکار این است که بر روی نشانه ی فرآیند در نیم کره راست متمرکز شویم که در اصل یادآور آن است که صدایی که شما تولید میکنید دقیقا چه حسی می دهد، به طور خاص چه صدایی را می شنوید و چه خصوصیات ظاهری-فیزیکی را تداعی میکند.


  برای این کار دو راه وجود دارد. یک، می توانید بارش ذهنی کنید و کلمات مختلف را امتحان کنید تا صدا/ تصویر/حسی که مربوط به تولید صدای زیبا، ارتیکولاسیون واضح و بیان رسا می باشد و می خواهید آن را تولید کنید را نشانه گذاری کنید. آرشه کشی نرم، انگشتان سبک، تغییر پوزیسیون های مساوی، و صفت هایی مانند قدرتمند، آرام، راحت  مثال هایی از این عبارات می باشند. چیزی که مهم است خود کلمه نیست، بلکه تصویر ذهنی دقیقی از صدا و حسی که می خواهید اجرا کنید کلیدی است.

همچنین راه دوم برای قدم ۶، پرهیز از استفاده همه کلمات با هم و صرفا شنیدن، حس کردن و دیدن اجرای خود دقیقا همان طور که می خواهید می باشد.


قدم ۷: به انرژی خود جهت دهید.

قبل از اینکه به این مرحله رسیده باشید، شما به حالت ذهنی آرام تر و متمرکزتر دست یافته اید که حاصل آن اجرای خوب شما است. شما اعصاب خود را بسیار تحت کنترل در آورده اید و در این قدم آخر، انرژی باقی مانده  را به یک اجرای پویا و الهام بخش معطوف می سازید. این همان استفاده از انرژی به جای تلاش برای خلاص شدن از دست آن است.

یک جستجوی سریع داخلی از هر انرژی ای که در بدن خود احساس می کنید انجام دهید و تجمع آن را در مرکز بدن خود احساس کنید. من اکثر اوقات، مرکز و انرژی وجودی ام را مانند لامپ های پلاسما تصویر میکنم (اگر نمیدانید لامپ پلاسما چیست، آن را در گوگل جستجو کنید). حال انرژی را از طریق نیم تنه و گردن به سمت بالا به داخل سر هدایت کنید، و از طریق پیشانی یا چشم ها مانند اشعه لیزر به سمت نقطه مرکزی که در قدم اول مشحض کرده بودید پرتاب کنید. به این اشعه مانند مجرایی برای بیان موسیقی تان و انرژی ای که برای مخاطبان مشخص کننده ی مقصود واضح شما می باشد، نگاه کنید.


  این ممکن است برای بعضی ساختگی به نظر‌ آید، اما این انرژی وجود دارد. آیا تا به حال شخصی را که به طور خارق العاده ای نفرت انگیز است و احتمالا تا حدی به محدوده شخصی شما تجاوز می کند بطوری که شما احساس ناراحتی کنید؛ به شما خیره نگاه می کند و حس می کنید می تواند تا حدی درون فکر شما را بکاود! این دقیقا همان نوع انرژی است که من از آن می گویم. به جای تلاش برای خلاص شدن از دست انرژی ای که آدرنالین تولید می کند به وسیله بلوک کننده ی بتا یا ریلکس کردن، می توانید فرا بگیرید که آن را در اجرایتان هدایت کنید و اجرایتان را به سطح جدیدی ارتقا دهید.


تمرین کردن تمرکز


هنگامی که برای اولین بار سعی میکنید تمرکز کنید، ممکن است دقایقی طولانی زمان ببرد تا همه ی قدم ها را انجام دهید. اگر این قدم ها را برای ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در روز تمرین کنید و به آن پایند باشید، در بازه ی یک تا دو هفته متوجه تغییر می شوید و می بینید که می توانید در بین ۵ تا ۱۰ ثانیه تمرکز کنید و  سپس به تمرین با تمرکز ادامه دهید. بعضی ظرف چند روز این تفاوت را متوجه می شوند، کلید آن مثل هر کار دیگری در ثبات و ممارست است.

بیشتر آنکه، می توان همه ی این عناصر  و یا برخی از آنها را با جوان ترین هنرجویان نیز در میان گذاشت چه قبل از اجرا مضطرب شوند یا خیر. نه به عنوان وسیله ای برای کاهش استرس بلکه به عنوان راهی برای بهبود تمرکز و  دستیابی به اهداف موسیقایی. خیلی از ابعاد تمرکز کردن می تواند در جلسات تمرین بی نهایت مفید باشد طوری که مطمئن می شوید دقیقا بر روی یک کار در حال اجرا متمرکز خواهید ماند( به جای اینکه عادت بدی را با تکرارهای بی فکر ایجاد کنید).


(نحوه ی صحیح تمرین کردن به ساعات آن بستگی ندارد. تمرین باید نشان دهنده حد اعلای تمرکز ذهن باشد. دو ساعت تمرین با تمرکز بهتر از هشت ساعت تمرین بدون تمرکز است. گفتنی است که چهار ساعت، حداکثر زمان مناسب برای تمرین   است-من هیچ وقت از هنرجویانم بیشتر انتظار ندارم- و اینکه در هر دقیقه از زمان تمرین، مغز به اندازه انگشتان فعال باشد.)




باروک آکادمیا


ترجمه پارسا شیخی، موسسه‌ی BMAcademia، نوشته‌ی Noa Kageyama

دیدگاه شما

دیدگاه ها 1
person_outline کامبیز سلیمی (هنرجو)
2 favorite_border
reply

از بچگی استرس نداشتم موقع اجرا

مطالب مرتبط

پویایی آموزش گروهی 1 (ABRSM)
مدیر سایت
27 شهریور 1400

پویایی آموزش گروهی 1 (ABRSM)

درباره‌ی موسسه‌ی  ABRSM
مدیر سایت
11 مرداد 1400

درباره‌ی موسسه‌ی ABRSM